ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به خود قول بدهید
به خود قول بدهید که :
خانمها اینطوری شاد باشید!
این راهها عبارتند از :
▪ نقطه ضعف خود را بشناسید و از همین حالا دست به عمل بزنید .
▪ قبل از اینکه بخواهید ذهنتان را آرام کنید ، عصبانیت ، نگرانی ، احساس گناه را دور بریزید و بعد بخوابید .
▪ همیشه مثل اردک عمل کنید ، در ظاهر آرام و ساکن باشید اما زیر آب نهایت سعی خود را بکنید و پا بزنید .
۶ .تا حالا با هیچ دختری انقدر صمیمی نبودم(به جز خواهرم)
راه های پرانرژی تر شدن
اگر خسته ای، بخوان!
بدن ما با تبدیل کردن انواع غذاها به گلوکز (قند ساده)، انرژی موردنیاز روزانه اش را کسب می کند...
به همین خاطر، بعد از مدتی گرسنگی یا تشنگی شدید، خسته و بی رمق می شویم و حس می کنیم که قند خونمان افتاده! بدن ما از طریق جذب انواع مواد مغذی (چربی ها، پروتئین ها و کربوهیدرات ها یا قندها)، سوخت موردنیازش را تامین می کند و اگر ما درست غذا بخوریم و بدانیم که داریم چه می خوریم، می توانیم این سوخت را به تدریج وارد بدن کنیم تا سطح قندخو نمان ظرف مدت کوتاهی بعد از غذا خوردن، دوباره پایین نیاید و مجبور نشویم غذای دیگری بخوریم و دچار اضافه وزن شویم. در «سفره سالم» این هفته، شما با چند راهکار ساده اما کارآمد آشنا خواهید شد که با رعایت آنها می توانید سوخت کمتری را وارد بدنتان کنید و در عوض، انرژی بیشتری داشته باشید.
انشاء در مورد تابستان سال گذشته
تابستان سال گذشته بسیار خوب و پر برکت بود!
تابستان سال گذشته :
پسر خاله ام زیر چرخ تریلی رفت وله گشت وما در مراسم ختمش شرکت کردیم.
خیلی میوه وخرما وحلوا خوردیم وخیلی خوش گذشت,ما خیلی خاک بازی کردیم , من هر چه گشتم پسر خاله ام را پیدا نکردم , پدرم خیلی مارا با بیل زد.بدون دلیل !
من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم ومن را از مدرسه اخراج کردند.
پدرم من را به مکانیکی فرستاد تا کار کنم , اوستای من هر روز من را با زنجیر چرخ می زد و گاهی که خیلی عصبانی می شد من را به زمین می بست وبا ماشین مشتریها از روی من رد می شد.
من خیلی در کارهای خانه به مادرم کمک می کردم, مادرم من را در سال گذشته خیلی دوست می داشت ومن را خیلی ماچ می کرد پدرم حسود بود ومن را با شیلنگ کتک می زد!!!!
تابستان گذشته خواهرم وشوهر خواهرم خیلی از هم طلاق گرفتند در ضمن خواهرم حامله است , پدرم می گوید یا پسر است یا دوقلو ! ولی من چیزی نمی گویم چون نمی دانم بچه ای به این اندازه از شکم خواهرم در نخواهد آمد.
در سال گذشته ما به مسافرت با قطار رفتیم.من در کوپه پدرم را عصبانی کردم وپدرم من را به تخت بست ومن تا صبح به همان وضع خوابیدم.
پدرم در سال گذشته خیلی سیگار می کشید ومادرم خیلی ناراحت است وهی به من می گوید :
کپی اوغلی , ولی من نمیدانم چرا وقتی مادرم به من فحش می دهد پدرم خیلی عصبانی می شودشاید من را خیلی دوست دارد
که دلش نمی خواهد مادرم به من فحش دهد.
در سال گذشته ما به عید دیدنی رفتیم ومن حدودا خیلی عیدی گرفتمولی پدرم همه آنها را گرفت ویک آنتن ماهواره خریدکه بسیار بد آموزی دارد و من نگاه نمی کنم و پدرم از صبح تا شب نمیدونم چی نگاه میکرد که هی بشکن می زند.
پدرم در سال گذشته رژیم گرفته چیپس وماست موسیر می خوره
من خیلی سال گذشته را دوست دارم ....
این بود انشای من
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
بچه ها این انشا همش الکی بوده و فقط واسه خنده بوده امیدوارم
خوشتون اومده باشه.
دریچه
ماچون دو دریچه ٬ روبروی هم٬
آگاه ز هر بگو مگوی هم.
هر روز سلام و پرسش و خنده٬
هر روز قرار روز آینده.
عمر آینه بهشت ٬ اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته هست٬
زیرا یکی از دریچه ها بسته هست.
نه مهر فسون ٬ نه ماه جادو کرد٬
نفرین به سفر ٬ که هرچه کرد او کرد.
اخوان ثالث
دشتهای آلوده ست
در لجنزار گل لاله نخواهد روئید
در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟
گاهی
گاه یک ستاره
یک ستاره گاهی
میتواند حتی در کفِ یک پیالهی آب
خوابِ هزار آسمانِ آسوده ببیند!
آن وقت تو میگویی چه ...؟
میگویی یک آینه برای انعکاسِ علاقه
کافی نیست!؟
(سید علی صالحی)