•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

انشاء در مورد تابستان سال گذشته


انشاء در مورد تابستان سال گذشته

تابستان سال گذشته بسیار خوب و پر برکت بود!
تابستان سال گذشته :
پسر خاله ام زیر چرخ تریلی رفت وله گشت وما در مراسم ختمش شرکت کردیم.
خیلی میوه وخرما وحلوا خوردیم وخیلی خوش گذشت,ما خیلی خاک بازی کردیم , من هر چه گشتم پسر خاله ام را پیدا نکردم , پدرم خیلی مارا با بیل زد.بدون دلیل !
من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم ومن را از مدرسه اخراج کردند.
پدرم من را به مکانیکی فرستاد تا کار کنم , اوستای من هر روز من را با زنجیر چرخ می زد و گاهی که خیلی عصبانی می شد من را به زمین می بست وبا ماشین مشتریها از روی من رد می شد.
من خیلی در کارهای خانه به مادرم کمک می کردم, مادرم من را در سال گذشته خیلی دوست می داشت ومن را خیلی ماچ می کرد پدرم حسود بود ومن را با شیلنگ کتک می زد!!!!
تابستان گذشته خواهرم وشوهر خواهرم خیلی از هم طلاق گرفتند در ضمن خواهرم حامله است , پدرم می گوید یا پسر است یا دوقلو ! ولی من چیزی نمی گویم چون نمی دانم بچه ای به این اندازه از شکم خواهرم در نخواهد آمد.
در سال گذشته ما به مسافرت با قطار رفتیم.من در کوپه پدرم را عصبانی کردم وپدرم من را به تخت بست ومن تا صبح به همان وضع خوابیدم.
پدرم در سال گذشته خیلی سیگار می کشید ومادرم خیلی ناراحت است وهی به من می گوید :
کپی اوغلی , ولی من نمیدانم چرا وقتی مادرم به من فحش می دهد پدرم خیلی عصبانی می شودشاید من را خیلی دوست دارد

که دلش نمی خواهد مادرم به من فحش دهد.
در سال گذشته ما به عید دیدنی رفتیم ومن حدودا خیلی عیدی گرفتمولی پدرم همه آنها را گرفت ویک آنتن ماهواره خریدکه بسیار بد آموزی دارد و من نگاه نمی کنم و پدرم از صبح تا شب نمیدونم چی نگاه میکرد که هی بشکن می زند.
پدرم در سال گذشته رژیم گرفته چیپس وماست موسیر می خوره
من خیلی سال گذشته را دوست دارم ....
این بود انشای من

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::



بچه ها این انشا همش الکی بوده و فقط واسه خنده بوده امیدوارم

خوشتون اومده باشه.



نظرات 8 + ارسال نظر
کوروش 16 مهر 1389 ساعت 20:39 http://korosh7042.blogsky.com

حیف که شنیده ام درس انشاء را قرار است حذف کنند
با این انشاء نوشتن تو حتما دکتر می شدی

قشنگ بود
اگرچه کاش تو ضیح آخر را نمی گذاشتی
مرسی

شما لطف دارین کوروش جان
باشه دفعه بعد حتما یادم می مونه

سلام ابوالفضل جان امروز با مهدی بودم یادی از تو کردیم خوبی؟
یه زحمت دارم واست یه آدرس بهت میدم تو سایت گوگل ثبت نامش کن که با سرچ کردن اسم طرف وبلاگش نمایش داده بشه خییییییییییلی گلی
می خوامت
WWW.BARBOD-MUSIC.BLOGFA.COM

خبرشو بهم بده دوست دارم مرسی

سلام
من که لذت برم
اما بیچاره اونای که در واقعیت و دور از شوخی همچین تابستونیو دارن

کوروش 20 مهر 1389 ساعت 13:40 http://korosh7042.blogsky.com

عزیز
هر روز سری می زنم تا شاید
چیزی جدید بخوانم و اذت ببرم
بنویس
که زیباترین اعتیاد است
پیروز باشی

سلام
ابوالفضل
برادرم تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در
کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد، و یا در مسجد . من و تو
فرزندان یک آیین هستیم ، زیرا راههای گوناگون دین انگشتان
دست دوست داشتنی "یگانه برتر " هستند ، همان دستی که سوی
همگان دراز شده و همه آرزومندان دست یافتن به همه چیز را
رسایی و بالندگی جان می بخشد

من فکر میکنم تولینکاتون بودم

سلاملکم خیلیییییییییییییی با حال بود خوشمان آمد

sardar 16 خرداد 1394 ساعت 23:22

من که نزدیک بود به خاطر این انشاء گریه کنم ولی در کل باحال بود

نرگس 4 مهر 1395 ساعت 19:00

خداییش خیلی قشنگ بود تو کلاس که خوندمش همه پوکیدن ازخنده مرسی موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد