•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

داستان جالب “شغل عجیب !”

داستان جالب “شغل عجیب !”

http://belest.blogsky.com

داستان جالب


چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جادههای خاکی پیدا میشود. رانندهی آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس Brioni ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس گوسفند داری، یکی از آنها را به من خواهی داد؟

چوپان نگاهی به جوان تازه به دوران رسیده و نگاهی به رمهاش که به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد.

جوان، ماشین خود را در گوشهای پارک کرد و کامپیوتر Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد، وارد صفحه ی NASA روی اینترنت، جایی که میتوانست سیستم جستجوی ماهوارهای ( GPS ) را فعال کند، شد. منطقه ی چراگاه را مشخص کرد، یک بانک اطلاعاتی با ۶۰ صفحه ی کاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پیچیدهی عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد.


ادامه در لینک زیر

بالاخره ۱۵۰ صفحه ی اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و آنگاه در حالی که آنها را به چوپان میداد، گفت: شما در اینجا دقیقا ۱۵۸۶ گوسفند داری.

چوپان گفت: درست است. حالا همینطور که قبلا توافق کردیم، میتوانی یکی از گوسفندها را ببری.

آنگاه به نظاره ی مرد جوان که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود، پرداخت. وقتی کار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او کرد و گفت: اگر من دقیقا به تو بگویم که چه کاره هستی، گوسفند مرا پس خواهی داد

مرد جوان پاسخ داد: آری، چرا که نه!

چوپان گفت: تو یک مشاور هستی.

مرد جوان گفت: راست میگویی، اما به من بگو که این را از کجا حدس زدی؟

چوپان پاسخ داد: کار ساده ای است. بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سوالی که خود من جواب آن را از قبل میدانستم، مزد خواستی. مضافا، اینکه هیچ چیز راجع به کسب و کار من نمیدانی، چون به جای گوسفند، سگ مرا برداشتی.

نظرات 5 + ارسال نظر
گیس گلابتون 29 اسفند 1389 ساعت 10:49 http://kaskiat.blogsky.com/

چه چوپان هوشمندی!

آرمان. 29 اسفند 1389 ساعت 13:46 http://abdozdak.blogsky.com/

ابوالفضل جان! عیدت مبارک
سال خوبی داشته باشی

یاسر 3 فروردین 1390 ساعت 11:57 http://www.yas-m.blogsky.com

......... ) ` - . .> ' `( .......
........ / . . . .` . . ........
........ |. . . . . |. . .| ........
......... . . . ./ . ./ .........
........... `=( /.=` .........
............. `-;`.-' ............
............... `)| ... , ........
................ || _.-'| ........
............. ,_|| _,/ ........
....... , ..... || .' .............
....... | | ,. ||/ .............
.... ,..` | /|.,|Y, ............
..... '-...'-._..||/ .............
......... >_.-`Y| ..............
.............. ,_|| ...............
................ || ...........
................. || ..........
................. || ...........
................. |/ ........... عیدی شما دوست عزیز

مهی ناز 3 فروردین 1390 ساعت 15:26 http://www.sayehboon71.blogfa.com

سلام دوستم.سال نو شما هم مبارک باشه.(شما همونی بودین که من قبلا تو وبتون پی ام گذاشتم؟دوستان حسابدار؟)

sسلام عزیز
سال نوشما هم مبارک
اره

زهرا 12 فروردین 1390 ساعت 18:41

سلام سال نو شما مبارک اما داستان خیلی جالب نبود چون باور کردنی نیست که کسی گوسفند را از سگ تشخیص ندهد حتی تو این دوره و زمونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد