•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

بیاموزیم شاد باشیم

بیاموزیم شاد باشیم   


    خیلی از ما، در سال هایی که زندگی را به نوعی درک می کنیم، در حسرت اتمام دوران دبیرستان می میریم، بعد حسرت می خوریم و آرزو می کنیم که به دانشگاه برویم و پس از آن، حسرت اتمام دوران دانشگاه و رفتن سر کار.   


   
           
   خیلی از ما، در سال هایی که زندگی را به نوعی درک می کنیم، در حسرت اتمام دوران دبیرستان می میریم، بعد حسرت می خوریم و آرزو می کنیم که به دانشگاه برویم و پس از آن، حسرت اتمام دوران دانشگاه و رفتن سر کار. بعد در آرزوی داشتن خانواده و بچه زندگی می کنیم و سپس برای رشد و نمو بچه ها برنامه ریزی می کنیم. آن وقت منتظر می مانیم تا بازنشسته شویم و بعد هم که نوبت به مسائل و مشکلات خاص دوران پیری می رسد، آن گاه ناگهان متوجه می شویم که فراموش کرده ایم که زندگی کنیم.

ادامه مطلب ...

چند ورزش ساده برای رفع خستگی چشم

چند ورزش ساده برای رفع خستگی چشم



امروز چند ساعت جلوی رایانه نشسته اید؟ دیروز چه طور؟ هفته ای چند بار از رایانه استفاده می کنید؟ با جواب دادن به این سوال ها متوجه می شوید که چه مدت زمانی جلوی رایانه نشسته اید و چه مقدار به چشم های خود فشار می آورید. هر قدر وقت بیشتری مقابل رایانه صرف کنید استرس بیشتری به چشم هایتان وارد می شود. بعضی وقت ها نیز ممکن است دچار سردرد، تاری دید و... شوید.در این مطلب از «health mad» به چند ورزش اشاره می کنیم که به چشم های شما استراحت می دهند. ابتدا در حالت نشسته قرار بگیرید، چشم های خود را با کف دست های خود بپوشانید بدون این که به چشم های خود فشار وارد کنید. سعی کنید آرام باشید و به مدت ۳۰ ثانیه به تاریکی خیره شوید و به آرامی نفس عمیق بکشید. در حالی که در همان حالت نشسته اید به مدت ۵ ثانیه به سقف نگاه کنید و سپس ۵ ثانیه به کف زمین نگاه کنید. این کار را ۵ بار تکرار کنید. به مدت ۵ ثانیه به سمت چپ و سپس سمت راست خیره شوید. این عمل را ۵ بار تکرار کنید. چشم های خود را محکم به مدت ۵ ثانیه ببندید و سپس کاملا باز کنید و برای ۵ ثانیه نگه دارید. این کار را ۵ بار تکرار کنید. چشم ها را ۵ بار به سمت چپ بچرخانید و رها کنید و سپس به سمت راست بچرخانید. این کار را ۵ بار تکرار کنید. به نوک بینی خود نگاه کنید و به مدت ۳ ثانیه نگه دارید و رها کنید. سپس بدون این که سر خود را تکان دهید مدت ۳ ثانیه به سقف خیره شوید این کار را ۵ بار تکرار کنید. به مدت ۲ ثانیه به نزدیک ترین شیء اطراف خود خیره شوید و سپس برای ۲ ثانیه به یک مکان دور بیرون از پنجره نگاه کنید این کار را ۱۰ بار تکرار کنید. برای یک دقیقه در حالت نشسته و یا ایستاده به وسایلی که دور از شما هستند نگاه کنید.  

6نکته برای داشتن یک رابطه سالم

 6نکته برای داشتن یک رابطه سالم


۱) همیشه با خودتان صادق باشید. شما به صورت بی نظیر و ویژه ای توسط یک خالق دوست داشتنی خلق شده اید. اگر فکر می کنید که باید کس دیگری غیر از خودتان باشید برای اینکه نیاز های طرف مقابلتان را پر کنید باد بگویم که بسیار در اشتباهید. عاشق واقعی شما را برای آنچه که واقعا هستید و آن چیزی که به رابطه می آورید و برعکس دوست دارد ۲) ارتباط عمیق با یکدیگر برقرار کنید. رابطه سالم عمیق تر از احساسات سطحی است. با وجود اینکه ممکن است شما دو نفر وقتی در کنار هم هستید خیلی خیلی به هم بیایید چه در کنسرت و یا در دورهمی های خانوادگی یا حتی در کلیسا یا سینما آیا وقتی تنها هستید حرفی برای گفتن به هم دارید؟ آیا اتفاقاتی که در مکالمه شما اتفاق می افتد معنی دار و عمیق است یا اینکه سطحی و بی مصرف هستند؟ آیا شما آرزو های شخصی تان را به هم توضیح می دهید، رویاها و آرمان های خود را با هم درمیان می گذارید و یا اینکه فقط در مورد هوا و غذا با هم حرف می زنید؟ آیا شما روی هم حساب می کنید؟ یا گوشهای شنونده یکدیگر هستید؟ به هم نصیحت های خوب می کنید یا اینکه بی توجهید؟ مکالمه های خوب، صادقانه و عمیق می تواند شما را به طور واقعی به هم متطل می کند. وقتی شک دارید در مورد آن صحبت کنید. همیشه مسیر صحبت های باز را برای خودتان باز بگذارید. ۳) ارزش ها و علایق مشترکتان را با هم شریک شوید. دلیلی ندارد که علایق مثل هم داشته باشید. در حقیقت داشتن علایق بر عکس به شما کمک می کند تا آنها را با هم شریک شوید. البته مطمئن شوید که حداقل چندین علاقه مشترک با هم داشته باشید برای اینکه مجبور نباشید سر اینکه چه کار کنید یا کجا بروید با هم بجنگید. شما باید با هم اشتراکاتی در مورد مسائل سیاسی، ورزشی، سینمایی، خرید کردن یا موسیقی و .... با هم داشته باشید. در نظر داشته باشید که سازگاری به معنی این نیست که یکدیگر را از علایق شخصی محروم کنید بلکه به این معنی است که در علایق یکدیگر سهیم شوید. ۴) در مورد باورهای معنویتان با هم صحبت کنید. اگر شما در باورهایتان با هم، هم عقیده نیستید. اینکه هر کدام به چه خدایی علاقه دارید در آینه در رابطه تان به تدریج شکاف ایجاد می کند. سعی نکنید که باور واقعیتان را پنهان کنید و امیدوار باشید که یک روزی بالاخره با آن کناری می آیید. سعی کنید خیلی واضح و راحت در مورد آن صحبت کنبد. یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید : زوجی که با هم دعا می کنند، در کنار هم می مانند. ۵) از افراد منفی دوری کنید. خیلی مهم است که نکته ای را اینجا متذکر شوم که با وجود اینکه رفتار دوستان و خانواده در ساختن یک رابطه سالم بسیار موثر است، بعضی متاسفانه می توانند دقیقا برعکس باشند. اگر شما شاهد رابطه های نا سالم یا جر و بحث های دوستانتان هستید که به دلیل عدم امنیت آنهاست نگذارید که روی رابطه شما اثر بگذارد. هر دو چه شما و چه زوجتان باید با هم هماهنگ باشید و سعی کنید که افراد منفی را از زندگی عشقیتان بیرون کنید تا اجازه دهید که عشق شما در یک رابطه سالم و هماهنگ رشد کند. ۶) یاد بگیرید با هم بخندید. این یک مورد اگر لذتی در میان نباشد نیازی به توضیح ندارد و امید چندانی نیست. خنده عشق را زنده نگه می دارد. چیزی پیدا کنید که باعث شود هر دوی شما از ته دل بخندید. رفتار قشنگ و انسان دوستانه و گرایش های دوست داشتنی یک حس کششی مثل آهنربا ایجاد می کند که باعث می شود که همه احساس کنند که به حضور شما دو نفر نیاز دارند. چگونه آن فرد خاص می تواند در مقابل آن خنده شیرین و چشمان براق شما مقاومت کند.  

پیشگویی، قدرت رو به زوال علم


پیشگویی، قدرت رو به زوال علم


آیا طبیعت از پیش بینی ها پیشی گرفته است؟





در تاریخ و بیشتر از آن، در داستان ها آمده که کریستف کلمب هنگامی که به سواحل آمریکای لاتین گام نهاد در چنگ بومیان رنگین پوست آنجا گرفتار آمد. او و همراهانش در معرض خطر جدی بودند. 

بومیان تصمیم داشتند آنها را طی یک مراسم مذهبی بکشند، اما کریستف کلمب که دریانورد قابلی بود و همچون همه دریانوردان دیگر دانش بالایی در زمینه نجوم داشت، توانست زمان یک کسوف قریب الوقوع را پیش بینی کرده و با آن نه تنها خود و همقطارانش را نجات دهد، بلکه احترام و ثروت قابل توجهی را هم از همان بومیان کسب کرد! الان به راستی و ناراستی این قصه کاری ندارم. آنچه که در این داستان مهم جلوه می کند توجه به قدرت نهفته در پیش بینی رفتار طبیعت است.

کریستف کلمب و بسیاری از دانایان همعصر او این قدرت نهفته را درک کرده بودند. برای همین دانایی و آموختن پیش بینی رفتار طبیعت همواره در تاریخ بشریت به شکلی موروثی، قبیله ای یا طبقه ای ارائه می شده است. مثلا کاهنان مصری که قدرت بسیار زیادی در دربار فراعنه داشتند، قدرتشان را فقط و فقط از این راه کسب کرده بودند یا در دوران قرون وسطی کلیسائیان نیز همین کار را می کردند.

پیش بینی رفتار طبیعت همواره در طول تاریخ بشریت مکتوب (از زمان دیوارنگاشته های لاسکو تاکنون) مهم ترین رفتار و کنش انسان در برابر طبیعت بوده است. آنها در ابتدا مقهور طبیعت بوده اند و تلاش برای غلبه بر آن از اهداف اصلی انسان بوده است. برای این غلبه کردن لازم ترین رفتار شناخت آن بوده است و برای همین انسان با شیوه های مختلف اعم از داستان و اسطوره پردازی، اوراد و راز و نیاز های بدوی، مدلسازی و در نهایت تئوری ساختن تلاش کرده سیطره خود را بر طبیعت افزایش دهد.

هنگامی که یک کاهن یا شمن بدوی آفریقای جنوب صحرا بیماری را در میان نهاده و به گرد او رقصان می چرخد و شعر ها و داستان های کهن خود را می خواند تا روح بیمارش از تن او جدا شود، مدعی است که راز دنیا را می داند و می تواند رفتار او را درک کند. هنگامی یکی از هموطنان پیر جنوبی مان در بوشهر و روستاهای اطراف آن مراسم زار را برای شفای یک بیمار برگزار می کند تا بادها و (هوا) های ناپاک از بدن بیمارش بیرون آید هم همین گونه است. از سوی دیگر وقتی انسان باستانی بالا آمدن عقرب و پایین رفتن شکارچی و سگ های همراه او در آسمان شامگاه تابستان را می بیند و برای آن افسانه تراشی می کند نیز همین اتفاق رخ می دهد. آنها با این افسانه های زیبا تلاش می کردند تا بخشی از رفتار طبیعت را که درک کرده بودند برای دیگران بازنمایی کنند.

مدت ها بعد هنگامی که بطلمیوس مدل زمین مرکزش را ارائه می کرد، همین اتفاق رخ داد. او با زبانی دیگر توانست رفتار بخش بزرگی از طبیعت را ببیند و برایش مدلی طراحی کند تا هم آن را درک کرده و هم آن را برای دیگران بازنمایی کند. او زمین را در مرکز عالم نهاد و توانست براساس مدل های ریاضی و هندسی پیچیده اش رفتار طبیعت را پیش بینی پذیر کند.

وقتی او مدلش را می ساخت تصور می کرد همه آنچه که دیده را می تواند در نظام آسمانی اش بسازد و البته او این کار را کرد و وقتی نتایجی که از مدل او به دست آمد حتی فراتر از تصور او عمل کرد به درستی مدلی که برای رفتار طبیعت ساخته بود ایمان آورد. مدل او حتی می توانست پرنور شدن مریخ را در زمان حرکت رجوعی توضیح دهد. چیزی که بطلمیوس حتی به آن فکر هم نکرده بود. اما با ظهور تلسکوپ در اوایل قرن ۱۷ رفتار های جدیدی از دنیا سر می زد که بطلمیوس و همفکرانش هرگز با آن روبه رو نشده بودند. سیاره زهره شکل های هلالی مختلفی از خودش بروز می داد.

بر اساس مدل بطلمیوس این پدیده قابل توجیه نبود. کپلر و کپرنیک و گالیله و بسیاری دیگر بودند که بار بطلمیوس را به دوش بکشند. آنها مدلی جدید برای توصیف رفتار طبیعت پپیش کشیدند. زمین مرکزی برچیده شد و نظامی مبتنی بر مرکزیت خورشید طراحی شد. باز هم همان داستان همیشگی مدل ها و پیش بینی ها. اکنون نظام طبیعت بیش از هر زمان دیگری قابل پیش بینی به نظر می آمد.

با ظهور غولی به نام نیوتن، مدل های توصیف طبیعت بیش از پیش جهانشمول شدند. آنقدر قدرتمندی حاصل از پیش بینی رفتار دنیا اصحاب علم و دانش را سرمست کرده بود که لاپلاس با استناد به مدل های نیوتن ادعای عجیبی را مطرح کرد: مشخصات مکانی عالم را در ابتدای آفرینش به من بدهید تا زمان قیامت را برایتان محاسبه کنم.

چنین ادعاهایی در دنیای دانش و علم کم نیستند. قبلا گفتم که توان پیش بینی رفتارهای طبیعت بی اندازه قدرت زاست. داستان طراحی نظام ها و الگو های طبیعت از قرن ۱۹ به بعد سرعت عجیبی یافت. نسبیت اینشتین، قوانین وراثت مندل و تئوری تکامل داروین سه گانه ای بودند که هر یک گوشه ای از رازهای طبیعت را برملا می کردند و آن را از هاله نامکشوف خود بیرون می کشیدند.

دنیا سرشار از شور و هیجان قابل پیش بینی شدن رفتارهای طبیعت بود. در این میان رشد تکنولوژی نیز بر این سرمستی انسان ها می افزود. دنیا از آن انسان ها شده بود و به نظر می آمد که طبیعت به تمام معنی رام شده باشد. سدسازی رواج یافت تا رودها و بارش های طبیعت رام شوند. کشاورزی صنعتی راه افتاد تا توان باروری زمین تحت کنترل ما باشد، انقلاب ژنتیکی سبز به راه افتاد تا زمین بیش از آنچه که در تمام تاریخ بشریت محصول به بار آورده بود برایمان زادآوری کند. همه اینها در سایه انقلاب صنعتی و علمی ممکن می شد و طیبعت همچنان رازهای بیشتری از خودش را نشان می داد.

وجه مشترک و غالب همه این داستان و همه آن داستان ها که اینجا نوشته نشد همان اصالت پیش بینی پذیر کردن رفتارهای طبیعت است. آدم ها برای این کار لازم داشتند تا ساز و کار دنیا را کمی ساده کنند. آن را از ابزارها و روش ها و رفتارهای زینتی! پاک کنند تا اصل قضیه خودش را نشان دهد و برای این کار از روشی به نام درشت دانه کردن استفاده کردند. مثلا هنگامی که درباره حرکت یک سیاره نظر می دهند برای سادگی هرچه بیشتر کار کل سیاره را به مثابه نقطه ای فرض می کنند که دارای جرم مشخصی است و تمام رفتار های این نقطه را (که اکنون بررسی اش بسیار ساده شده است) بررسی می کنند. پس از این (در صورت نیاز) می توانند شناسه های دیگری همچون شعاع را وارد بررسی های خود بکنند یا مثلا هنگامی که درباره رفتار جمعیتی از یک گونه خاص موجودات زنده صحبت به میان می آید، آن جمعیت را فقط مجموعه ای از دانه ها با رفتار های ساده فرض می کنند.

مدل جمعیت شناسی آن را طراحی می کنند و پس از آن (در صورت نیاز) گزینه های دیگر را روی این مدل ساده شده سوار می کنند. این روشش را امروزه مهم ترین و در برخی موارد بهترین و به عبارت تندرو های شیوه های علمی، تنها راه بررسی طبیعت می دانند. شاید این گفته ها را چندان هم بی ربط نباید دانست. چون اکنون در آستانه قرن ۱۴ خورشیدی و ابتدای قرن۲۱ میلادی، بخش بزرگی از دانایی بشری با همین شیوه کسب شده است. و به نظر می آید که روشی مناسب برای تعیین و پیش بینی طبیعت یافته ایم روشی که به ما اجازه می دهد رفتار های طبیعت را درک کنیم و از آن مهم تر آن را از قبل قابل انتظار کنیم و به واسطه این پیشگویی ها، صاحب قدرت و مکنت شویم. اما درست در میانه این سرمستی قدرت حاصل از پیش بینی و کنترل رفتار های دنیا، طبیعت ناگهان روی دیگر سکه را به ما نشان می دهد: بارانی که همه هواشناسان ادعای قابل پیش بینی بودنشان را می کنند به آن می بالند و شروع به بارش می کنند.

می بارند و می بارند آنچنان که کنترل از دست همه خارج می شود و سیلی می شود که نیمی از کشور پاکستان را دربرمی گیرد... یا همین الگوهای قابل پیش بینی عاجز می مانند از تعیین دمای بالا در شمال روسیه. آنچنان که گندمزارها آتش می گیرند. یا در حالی که علم همه دنیای ما را فرا گرفته و به قدرت حاصل آن می نازیم، آتشفشانی خفته ناگهان سر باز می کند و می غرد... آیا طبیعت از ما پیشی گرفته؟ آیا روش ما اشتباه بوده؟ آیا اساسا علم قابلیت پیش بینی را برای ما تولید نمی کند؟ یا شاید ایراد کار جای دیگری است؟





حمد رضا نوروزی 


روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )

برو روی تختت بخواب!


برو روی تختت بخواب!



بچه ها همیشه دوست دارند تا هنگام خواب در آغوش گرم پدر و مادر و کنار آنها باشند.
در واقع این آرزوی هر کودکی است؛ اما می تواند تبدیل به کابوسی برای والدین شود. با این حال، بیشتر پدر و مادرها مانع کودک از خوابیدن در رختخواب خودشان نمی شوند؛ چرا که معمولا حوصله کشمکش و متقاعد کردن کودک را ندارند.
مامان؛ نگران نباش. من می فهمم!
شب زمانی خاص برای همه اعضای خانواده است. در واقع، برخلاف روز که همه کنار هم هستند، شب باید هر کس در اتاق و رختخواب خودش بخوابد. این تغییر بین شب و روز به کودک نشان می دهد که اعمال و روابط اعضای خانواده را درک کند. از سن مشخصی، کوچولوی نازنین می فهمد که دیگر برای ورود به رختخواب والدین، کسی به او خوش آمد نمی گوید. او می فهمد فقط بعضی مواقع مثل صبح های روز تعطیل یا زمانی که مریض است، می تواند پیش آنها بخوابد و در بقیه وقت ها ورود ممنوع است!
فقط همین امشب!
بعضی افراد معتقدند وقتی که پدر نباشد، کودک می تواند کنار مادر بخوابد. اما این اجازه دادن، نباید برای او عادت شود... اگر کودک با گریه و داد و فریاد حرفش را به کرسی بنشاند، از این بعد هر روز همین برنامه را خواهید داشت و جهنم به پا می شود.
در اینجا تصمیم گیری ها با شماست که چطور صمیمیت با همسرتان را حفظ و شرایط را مدیریت کنید. اما اگر نظرتان را تغییر دهید، کودک موضوع را درک نخواهد کرد و هر شب به مشکل برمی خورید. همچنین اگر دو یا چند فرزند دارید، مراقب باشید گیج و سردرگم نشوید. باید هر بار به یکی از آنها اجازه دهید تا پیشتان بخوابد، وگرنه مجبورید شب را بین چند سر، به صبح برسانید.
می خواهم مستقل باشم!
طبیعی به نظر می رسد که کودک برای رشد به حضور مادر نیاز دارد. با این که استقلال، تحول طبیعی رشد هر کودکی است، اما به نظر می رسد که عبور از این مرحله درخواست عاطفی شدید می تواند تحول خوبی برای رسیدن به استقلال آینده باشد.
از طرفی، تمایل کودک به خوابیدن در کنار پدر و مادر می تواند اولین مراحل کسب نکردن استقلال باشد. این مرحله تقریبا از حدود ۱۰ تا ۱۶ ماهگی، تقریبا زمانی که فرزند می تواند کم کم به راحتی هرجا می خواهد برود، بروز می کند.

پروفسور سید محمود حسابی


پروفسور سید محمود حسابی

جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد.پروفسور حسابی



هرچه انسان ،وجود ارزشمندتری داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است.پروفسور حسابی



فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت. پروفسور حسابی



سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است. پروفسور حسابی



زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید. پروفسور حسابی



چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است. پروفسور حسابی



بزرگترین خوشحالی من در زندگی : هوش و استعداد جوانان ایرانی است.پروفسور حسابی



راه پیشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقیق، احترام به معلمین، اساتید، دانش آموزان و دانشجویـان است.پروفسور حسابی



تقلید (از غرب)، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند.پروفسور حسابی



یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت.پروفسور حسابی



احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست.پروفسور حسابی



انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است.پروفسور حسابی



کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.پروفسور حسابی



حفظ سنن اعتقادی، ملی و نبوغ نژادی، واجب است.پروفسور حسابی



نظامی که، دارای سازمان باشد، چارچوبی استوار دارد.پروفسور حسابی



باید جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد.پروفسور حسابی



سازماندهی، لازمه و خواسته الگوی پیشرفت است.پروفسور حسابی



دولت، وظیفه دارد، خوشحال کنندگان مردم را، تشویق کند.پروفسور حسابی



داشتن هدف، و رفتن به دنبالش، خوب است ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است. پروفسور حسابی



با بچه ها، با اطمینان رفتار کنید تا قابل اطمینان بار بیایند، و قابل اطمینان شوند. پروفسور حسابی



طنز در مملکت ما، یک مقاومت ملی است، و همیشه حافظ ایران بوده است.پروفسور حسابی



موسیقی خوب ایرانی، یک طرز تفکر است. یک فلسفه است، و بیان یک آرزوست.پروفسور حسابی



ایران، جزیره هوش و ذکاوت است. پروفسور حسابی



شخصیت یک ملت را، ادبای آن ملت می سازند.پروفسور حسابی



هنر، چاشنی زندگیست.پروفسور حسابی



عشق زندگی را به شیوش می آورد.پروفسور حسابی



هنر، با احساسات آدمی بازی می کند.پروفسور حسابی



عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست.پروفسور حسابی