دست های تو ...
دست های تو ،
تصمیمم بود
باید می گرفتم و دور میشدم...
( شمس لنگرودی )
دست های تو ،
تصمیمم بود
باید می گرفتم و دور میشدم...
( شمس لنگرودی )
چه کوتاه است فاصله غدیر تا عاشورا
بالا رفتن دست پدر تا پایین آمدن سر پسر...
در مسیر باد بمان...
تا بوی مهربانیت
تسخیر کند
این شهر پر ازبیهودگی را!
نه که پاییز با رستاخیز رنگهایش ،
غوغا کرده باشد ،
نه !!
خودت که باشی و صدایت ،
در من قیامتی است!
تولدممممم مبارککککککککککک.....هورااااااااااااااا
تمامِ فکرهایم را کرده ام
بهترین راه همین است که یک شب زلزله ای بیاید
قاره ی من را به قاره ی تو نزدیک کند
همان شب من تنها جاده ی مانده تا رسیدن را بدوم
و بدوم
... و بدوم
صبح تو را کنارِ خانه جنگلی کوچکی ببینم
که بیقرارِ آمدنِ من ایستاده ای
با سرِ انگشتان مردانه ات موهایِ سیاهم را پشتِ گوشم بزنی
و با مهربانی بپرسی
صبحانه نانِ محلی میخوری با پنیر و گردوی تازه؟؟
( نیکی فیروزکوهی )
به نـــــامشــ و به یادشــ" بســــــــم الله ارحمن الرحیم"
دلــــــُ نذر آســــــــمون کن
که خدا مهمونــــــــــــــی دارهـ.......
خــــدای من!
كـــــــوله بارم اگر چه از توشـــه راه تهـــــــی است ولــــــی انباشته از توكــــــــل كه هست...
ای هســــــــــتی بخش می دانم که اگریک لحظـــــــه ازمن روی گردانی هیچــــــــــــم...
همین امروز باید خودم را گم کنم
بروم ثبت احوال و درخواست شناسنامه جدید کنم
فردا با مستعارم قرار بگذارم
که هیچ وقت بی قرارِ " من " نشود
باید بزنم زیرِ این "من "
و بعد بگردم دنبال " تو "
دنبالِ هر" تویی " غیر از " تو "...
تـــــــو
صــــادقانـــه دروغ بـــگــو
مـــن
عــــاشقانـــه کـــاری خواهم کـ ـرد
مـــــاه همیشــه پشــت ابــر بمــاند...
شاید
عاشق شدن یعنی:
از دست دادن ِ توجه بسیاری از مردم؛
در ازای ِ به دست آوردن ِ بی توجهی "یک نفر " ....
" مرد که تـــــــو باشی ,
زن بودن خوب است!
از میان تمام مذکرهای دنیا
فقط کافی ست پای تــــــو در میان باشد,
نمیدانی برای تـــــو خانوم بودن چه کیفی دارد...!!! "
عشــــق مــن:x
دنــیا
روزت مبارک عشقمممممممممم
ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻔﺖ ﺑﭽﺴﺒﯿﺪ !
ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ....
ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻔﺮﻭﺷﯿﺪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ؛
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ، ﺑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ، ﺑﻪ ﻧﻘﻠﯽ ، ﺑﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯼ ، ﺑﻪ
ﺍﻧﺪﮎ ﺗﻮﺟﻬﯽ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﺪ.
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﺘﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﺪ.
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻗﺪﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ. ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ.
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻔﺖ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ...
خــیــآلــتـــ بَــــراے هَـــمیشـﮧ رآحــتــــ...
ســرم ڪـﮧ بــﮧ شــآنـﮧ ات بــرسـد
تمــآم اسـت
همـﮧ ے درد هــآ
همـﮧ ے اشڪ هــآ...
شـب رنگــش رآ مـدیـوטּ چشمــآטּ تـوسـت،
مـטּ آرامشـم رآ...
آسمــآטּ بـرآیـґ سقـف نمـے شـود؟!؟!
!!نشـــود...!!
زمیـטּ زیــرِ پــآیـم استــوآر نیسـت؟!؟!؟
!!نبــآشـد...!!
ایـטּ هــآ بــﮧ چـﮧ ڪآرم مـے آینــد؟!
ســرґ ڪـﮧ روے شــآنـﮧ ات بـآشـد،
هیــچ چـیز نمـے פֿـوآهـґ،
نـﮧ از زمیـטּ،
نـﮧ از زمــآטּ،
شــآنـﮧ ات بـَـس اسـت!
♦
قلب مهربانت مثلثي را مي ماند در درياي عشق
مرا در خود كشيدي برموداي من !!!
تولدت مبارك مهربونمممممم
میلادت ای عزیز تر از جـان خجسته باد
در مقـدمت غــزل به ترنم، نشسته باد
تولد تو مــــبارک! بروی تو
دروازه های غم به چنین روز بسته باد
اگه تو دنیا هیچی هیچی نداشته باشی مطمئن باش سه چیز همیشه مال تو هست: خدای مهربون، فكرای قشنگ، قلب كوچیك من. عزیزم تولدت مبارک
پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست. این بهانه ای شد که بگویم بی نهایت دوستت دارم. در روز تولدت خداوند را با ناب ترین نیایش ها شاکرم و عاشقانه قلبم را تقدیمت میکنم.
زندگیمممممم تولدت مبارک
بووووووس مرد من
تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه
هدیه ای برای روز تولد تو . . .
لمس بودنت مبارک
آرام ...
روی خیالم خوابیده ای...
خوب می دانی ...
خیالم برایت تخت است ...
بهار یک نقطه دارد ،
نقطه آغاز زندگیتان ، بی انتهــــــــــــــــــــــــــا باد ...
***سال نو مبارک ***
تمـــآم آنچــه کــه
از زنــבگــے مـےخـــوآهــم :یــک غــروب پنچشنبـــه پـآییـزیــســــت
بــآ پنجــره آے رو بـه בرخــت هــآ
و هــوآے ملـــس و مـرمـوز مــهر ماه
بـــآ یـک فنجــآن چــآے تـــآزه בم
و یـــک بــرش بــزرگ از کیـــک خـآنگـــے مــآבرم
بــآ موسیقــــے בلبخـــوآه
و خیــــآلـــے کــه از بـآبــت همــه چیــــز
سخـــت
آســوבه اســــت . .
زمستون داره میره..
♥عیدتون پیشاپیش مبارک ♥
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
چشمانم را به روی صبح باز می کنم .آهسته از جایم بلند می شوم ٬ پرده را پس می زنم ٬ پنجره را باز می کنم . هوا خوشایند و زیباست ٬ در مقابل آیینه می ایستم چنگی به موهای پراكنده ام که نیم صورتم را پوشانیده است می زنم.موهایم را آرام آرام شانه می زنم ٬ پریشان می کنم ٬ بر چشمانم سرمه می کشم ٬ لباس گرم می پوشم٬ هوا سرد است . نمی توان بدون لباس گرم بیرون رفت ٬ اما بعد از مدت ها آسمان روشن و آفتابی است .هوا بوي بهار را با خود دارد٬ بویش آرام آرام به مشام مي آيد ... صدای پای بهار را می شنوم. صدای پرندگان صبحگاهان گوش هایم را می نوازند .
این سماور جوش است ، پس چرا مـے گفتـے
دیگر آن خا موش است؟
باز لبخند بزن
قورے قلبت را، زود تر بند بزن
توے آن، مهر بانـے دم ڪن
بعد بگذار ڪــہ آرام آرام
چاے تو دم بڪشد
شعله اش را ڪم ڪن
دستهایت، سینـے نقره نور
اشڪ هایم ، استڪان هاے بلور
ڪاشکی آنها را، توے سینـے دلت مـے چیدے
ڪاشڪـے اشڪ مرا مـے دیدے
خنده هایت قند است
چـــاے هم آماده ست
چـــاے با طعم خُـ ♥ ـدا
بوے آن پیچیده است ، از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توے فنجان دلم
چـــایی داغ بریز
بدی های من به خاطر بدی کردن نیست
به خاطر احساس شدیدخوبی های بی حاصل است
( فروغ فرخزاد )
وقتی "تـــــــــو" نیستی
تمام دنیا هم که جمع باشند...
انگار یک چیز دنیا کم است...!!
آنقدر کم که..
تمام هستی زیر سوال می رود !!
شاید دل من عروسکی از چوب است
مثل قصـــــه ی پینوکیــو محبوب است
اما چه دماغـــــــــــی داره این بیچاره
از بس که نوشته: “حال من” هم خوب است … !
دیگر کمتر اشـــک می ریزم ...
دارم بُــــــــزرگ می شوم ... ؟؟؟
یا سنـــــــگ ... ؟؟؟
خدا میداند ...