•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است.

مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است.
این دل انسان است
که او را سعادتمند و ثروتمند می کند.
آرامش
سهم کسانی است
که بی منت می بخشند
بی کینه می خندند
و در نهایت
با سخاوت محبتشان را اکرام می کنند .

یاسرمولوی 22 بهمن 1393 ساعت 19:55
0 نظر

عشق...

عشق یعنی 
به سادگی دست کسی رو میگیری 
و به سختی هرگز رهایش نمی کنی…! 

یاسرمولوی 6 خرداد 1392 ساعت 19:03
9 نظر

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست

و دلم بس تنگ است

باز هم می‌خندم

آنقدر می‌خندم که غم از روی رود…

زندگی باید کرد

گاه با یک گل سرخ

گاه با یک دل تنگ

گاه باید رویید در پس این باران

گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان…

یاسرمولوی 15 فروردین 1392 ساعت 20:57
0 نظر

...بزرگترین هدیه تو به دیگران...


نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب
بزرگترین هدیه تو به دیگران
ابوالفضل 10 آبان 1391 ساعت 21:17
2 نظر

زیباترین قسم

زیباترین قسم
 
 
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
ابوالفضل 31 شهریور 1391 ساعت 15:00
3 نظر

دل دریایی‌ ات

خدایا برای امروز و فردا هایم چیز ِ زیادی از تو نمیخواهم ... فقط با گرمــی دستانم را بگیر ،

نشد بشناسمت ؛ اما تو با دل  دریایی‌ ات ،مرا از میان صخره ها برگیر ...

یاسرمولوی 8 دی 1390 ساعت 21:12
2 نظر

برای ... تو ...

برای دوست داشتن تو
بهانه عاشقی کافی نیست
باید در یک صبح گرم تابستانی
از کنار یک رود گذشت
خود را به صدای خسته آب سپرد
که در دور دست جامانده است
پلکهایم را خیس می کنم
از نم بجا مانده در یک سنگ
و همراه باد می روم
تا باور کنم
می توان مرد
و همچنان در مردمکهای خسته عشق باقی ماند
و آواز خسته جدایی را برای همیشه ترنم کردبرای دوست داشتن .... تو....

یاسرمولوی 8 تیر 1390 ساعت 16:52
3 نظر

چرا دست من بهش نمی رسه ؟؟؟؟؟؟؟

چرا دست من بهش نمی رسه ؟؟؟؟؟؟؟


دستهایم را تا ابرها بالا برده ای....

و ابرها را تا
چشمهایم
پایین
عشق را در کجای دلم ...
پنهان کرده ای
که هیچ دستی به آن نمی رسد ......

یاسرمولوی 4 تیر 1390 ساعت 10:43
4 نظر

اینو یکی از دوستای خوبم بهم تقدیم کرده بود

 

پـــای بر چشمم گذار ای بهترین مهمــان عشق

تــــا بـــه یمن مقدمـــت برگسترانم خوان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

ایـن تـن یـخ کــرده دلمـرده را جانـــــی ببخش

بـــا حضور گرمـت ای خورشید تابستان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

گرچــــه قابــل نیســـت اما در میـــــان سینه ام

خــانه ای سازم برایـــت از گل و سیمان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

زیـــــر پایم یـک گلیم پـــاره از جنس غــــرور

پیش رومان سفره ای از آب عشق و نان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

مصرعی از قلب تو با مصرعی از قلب مـــــن

شــاه بیتی می شود - بی مثل - در دیوان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

کــــاش ! این رود خیالاتم به دریـــــا می رسید

تا بیاشوباند این خواب مــــرا طـــــــوفان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

آه ! ای ابری که روی آذرخشت با مـــــن است

کـــــــــی شود از سربگیری بارش باران عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

آبــــــرو را گرچه در عشقت غرامــــت داده ام

باز هـــــم آماده ام تا پس دهـــــم تــــاوان عشق


http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/3.gif

بازگشــتی نیســـت از این راه نیـــــمه طی شده

با تو ماندن ، از تو گفتن ، بی توهم پایان عشق

 




علی محمد محمدی

شبیــــ ـ ـ ـناز 1 تیر 1390 ساعت 11:02
6 نظر

جایی برای رفتن ...

جایی برای رفتن ..
این همه واژه

و من از سکوت لبریزم

انگار کابوس این روزهای خاکستری

سایه انداخته به خیال من...

حوالی این ساعت های بارانی

جای زیادی برای رفتن ندارم
غیر از

آغوش تو

یا

کوچه پس کوچه های این شهر غریب...


یاسرمولوی 1 خرداد 1390 ساعت 15:19