•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

•*´¨`*•.¸دوستان¸.•*´¨`*•.¸

هرکس به اندازه ی اهدافش ثروتمنداست

پدرهای قرن ۲۱!!


پدرهای قرن ۲۱!!


آیا از این که روزی به جای مادر، مجبور باشید از فرزندتان مراقبت کنید و این حس، شما را از مردی و مردانگی دورکند، نگران خواهید شد؟




آیا از این که روزی به جای مادر، مجبور باشید از فرزندتان مراقبت کنید و این حس، شما را از مردی و مردانگی دورکند، نگران خواهید شد؟



ادامه مطلب ...

تفکیک جنسیتی در ایران !!!!

تفکیک جنسیتی در ایران: بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک(پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم ، اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است ...

1) در مسیر برگشت از مهد کودک : لضا لضا (همان رضا ) من مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !
رضا : مامان چیه ؟!

2) 3 سال بعد... در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟

3 ) 5 سال بعد از 3 سال
زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی
رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم .
جواد : چی ؟
رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم
جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا !

4) 4 سال بعد از قبلی!
سرکوچه جواد اینا
رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد . صداش خیلی عجیب غریب بود . یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!
رضا : تو چی گفتی ؟
جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد !

5 ) 6 سال بعد ؛ دانشگاه
جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!
رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن !
جواد : مگه اونا هم میخندن ؟

6 ) چند سال بعد ، شب خواستگاری
جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!

7 ) چند ماه بعد ، شب ازدواج
جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟!
خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!

8 ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت
جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟
خانم : از کجا بیاریم . تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟

9) خیلی سال بعد ...
نسل ایرانی منقرض شد

انتخاب وزیر

انتخاب وزیر


پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند...
چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید»
پادشاه بیرون رفت و در را بست... سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند.
نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود!
آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد،باز شد و بیرون رفت!!!
و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته!
وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم».
آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟
نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت؛
هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است».

پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد».

فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند

نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند

 

 

 زمان مناسبی است که ما را به خدمت ارتش ایران زمین درآوری ، پدر از این کار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پیگیر آنها پذیرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت .

دو جنگاور در کنار درختی ایستاده بودند که با دیدن پدر و سه پسرش پیش آمدند : جنگاوری رشید که سیمایی مردانه داشت پرسید چرا به سپاه ایران نزدیک می شود . پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ایران شوند .

جنگاور گفت تا کنون چه می کردند . پدر گفت همراه من کشاورزی می کنند .

جنگاور نگاهی به سیمای سه برادر افکند و گفت و اگر آنان همراه ما به جنگ بیایند زمین های کشاورزیت را می توانی اداره کنی ؟

پیرمرد گفت آنگاه قسمتی از زمین ها همچون گذشته برهوت خواهد شد .

جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است .

آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشان را سیر کنند . و از آنها دور شد</span> .

جنگاور دیگری که ایستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ایران فرورتیش ( فرزند بنیانگذار ایران دیاکو ) ! را بگوش بگیرید و کشاورزی کنید . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد .

فرزند بزرگ رو به پدر پیرش کرد و گفت : پدر بی مهری های ما را ببخش تا پایان زندگی سربازان تو خواهیم بود . ارد بزرگ خردمند برجسته کشورمان می گوید : فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند . نخست : امنیت ، دوم : آزادی و سوم : نان .

تازه دامادها و نوعروسان بخوانند


تازه دامادها و نوعروسان بخوانند


هدف مشترکی را در نظر بگیرید. با هم فکری برای خود و همسرتان، هدف مشترکی داشته باشید و برای رسیدن به آن، به یکدیگر کمک کنید.




اگر به تازگی زندگی مشترک خود را آغاز کرده اید، با رعایت نکات ساده و در عین حال بسیار مهم، می توانید از زندگی تان لذت ببرید و برای همسرتان، همراهی همیشگی باشید:

- هدف مشترکی را در نظر بگیرید. با هم فکری برای خود و همسرتان، هدف مشترکی داشته باشید و برای رسیدن به آن، به یکدیگر کمک کنید.

- خودخواه و خود رای نباشید و به نظر همسرتان هم توجه داشته باشید، تا بتوانید شادکامی را درک و احساس کنید.

- عیب های خود را ببینید. فقط به دنبال عیب جویی از همسرتان نباشید و عیوب خود را نیز رفع کنید.

- قدرشناس باشید. قدر محبت های پدر، مادر، همسر و دوستانتان را بدانید و از همه مهم تر سپاس گزار الطاف خداوند باشید و آن چه را مورد رضایت خداوند نیست، انجام ندهید تا اطمینان و عزت نفس بیشتری بیابید.

- اهل عمل و مسئولیت پذیر باشید. به جای توقع داشتن از دیگران، به فکر انجام مسئولیت ها و وظایف خود باشید.

- به ارزش های اعتقادی و فرهنگی یکدیگر احترام بگذارید.

- مثبت بیندیشید و اضطراب را از خود دور کنید. اگر بپذیرید هر اتفاقی در زندگی از جانب خداوند است و خیرتان درآن است، در زندگی اضطراب نخواهید داشت.

- هرگز دشنام ندهید و جدال نکنید. بحث و جدل، آتش کینه را در دل شعله ور و حرمت میان زن و شوهر را خدشه دار می کند.

- دلی آرام و نیک خواه داشته باشید. آرامش، یکی از راه های برقراری صلح و صفا بین شما و همسرتان است. برای رسیدن به آرامش، باید به خداوند نزدیک شد. از ویژگی های یک همسر ایده آل دل آرامی، مثبت اندیشی، ایمان، جاذبه فکری و امیدواری است.

- عاشقانه زندگی کنید و برای رسیدن به عشق، از انجام هیچ کار مثبتی کوتاهی نکنید.

- حساسیت ها و دغدغه های همسرتان را بشناسید و به آن اهمیت دهید تا موجب بروز اختلال در روابط تان نشود.

- پیش از صحبت، تفکر کنید. هرگاه حرفی می زنید، از قبل، به عواقب آن فکر کنید تا بعد شرمنده و پشیمان نشوید. با توجه به شرایط روحی و جسمی همسرتان حرف بزنید و از پرحرفی بپرهیزید.

- تا جایی که می توانید، با یکدیگر غذا بخورید. جمع شدن افراد خانواده دور میز یا سفره غذا، موجب افزایش روابط عاطفی و احساس نزدیکی بیشتر آنان خواهد شد.

- شبکه ارتباطی خود را گسترش دهید، یکی از دلایل ایجاد افسردگی در خانواده ها، قطع ارتباط با محیط بیرون از خانه است. اگر شما و همسرتان، نظرهای متفاوتی درباره نوع تفریح و ارتباط ها دارید، موردی را انتخاب کنید که تا حد ممکن، هر دو آن را ترجیح می دهید.

- به رشد یکدیگر کمک کنید. زن و شوهر باید به منظور رسیدن به درجه های معنوی والاتر، ادامه تحصیل و اشتغال شرایط رشد و پیشرفت یکدیگر را فراهم کنند.

- به یکدیگر هدیه بدهید چون نشان می دهد به هم توجه دارید .این مسئله به خصوص به آقایان توصیه می شود چرا که بیشتر مردان معتقد هستند عشق و علاقه آن ها به همسرشان در دلشان است و بنابراین لزومی ندارد که آن را در عمل نشان دهند.

ـ در حالی زنان تمایل فراوانی دارند که به طور آشکار به آن ها محبت شود. بنابراین هدیه دادن و هدیه گرفتن می تواند دریچه جدیدی از مهرورزی را به روی زن و مرد بگشاید.

ـ بی ریا و صادق باشید. اگر با اطرافیان خود صادقانه برخورد کنید، علاوه بر راحتی خودتان آنان هم شما را آسان تر می پذیرند.

- به عهد خود وفا کنید. اگر قولی به همسرتان می دهید، تمام تلاش خود را برای عمل کردن به آن، به کار گیرید.

- از نصیحت ها و تجربه های پدر و مادرتان استفاده کنید. استفاده از نصایح دیگران به این معنا نیست که به آنان اجازه دخالت در زندگی خصوصی خود را بدهید، بلکه از تجربه های آنان استفاده کنید.

- همسر خود را با دیگران مقایسه نکنید. اگر چه افراد نقایصی دارند اما خوبی هایی هم دارند. سعی کنید به نکات مثبت همسر خود فکر کنید.

- عیب پوشی کنید. همیشه اول خوبی های همسرتان را به او بگویید و بعد با ظرافت، انتقاد و سعی کنید معیار نقدهایتان، منطقی و قابل قبول باشد. هم چنین هرگز نزد دیگران، عیب همسر خود را بازگو نکنید.

- خانواده گرا باشید. همیشه برای خانواده تان اعتبار قائل شوید و به رشد و پیشرفت هم کمک کنید.

- عذرخواه باشید و خود نیز عذر دیگران را بپذیرید.

ـ رازدار باشید. هم اسرار همسرتان را نزد دیگران و هم اسرار دیگران را نزد همسرتان فاش نکنید.

- صبور و باگذشت باشید. صبر و گذشت موجب می شود دوستی صمیمی برای همسرتان باشید.

- همسرتان را از وضعیت اقتصادی موجود، آگاه کنید. از درآمد هم، مطلع باشید تا با هم فکری، برنامه ریزی بهتر انجام دهید.

- به خلوت یکدیگر احترام بگذارید. گاهی اوقات افراد نیاز دارند با خود خلوت و تفکر کنند؛ در این صورت آرامش همسرتان را به هم نزنید.

- به فکر ایجاد تغییرهای مثبت در خود و همسرتان باشید. سعی کنید تغییر در حرکت به سوی تعالی و بالندگی باشد و پیش از تغییر، راه های درست ایجاد آن را بدانید.

- به یاد خدا باشید و از او کمک بخواهید. با یاد خدا، دل ها آرام می گیرد و مطمئن باشید خداوند به شما کمک خواهد کرد.



سمیرا عسکری
مشاور خانواده


روزنامه خراسان ( www.khorasannews.com )

عرفان مولانی


عرفان مولانی

مولانی که نام و شخصیت پر آوازه اش بر کسی پوشیده نیست راجع به عشق سخن میراند و همانند فیلسوف شرقی که خویشتن را دوست دار فلسفه و منطق میداند و همواره در جستجوی راهیست برای رسیدن به پاسخ سوالت مطروحه در ذهن بشر .

وی خویشتن را فقط طلبه ای میداند که گویا حتی حاضر نشده معرفتی برای خویشتن قائل باشد, لذا خود را در آستانه سلوک میپندارد.

وی خویشتن را در کوچه کوچه اولین شهر عشق و یا اولین مرتبه سلوک که همانا طلب میباشد گمگشته و سرگردان میبیند. زیرا وی میداند که میخواهد ولی هنوز برای ذهن خویش از آنچه که میطلبد تعریف جامعی ایجاد نکرده . چون خود را صاحب معرفت و شناخت نمی بیند که توان تشخیص راه را بر خود قائل باشد .

از این رو وی که شیخ عطار نیشابوری را عرفان و ثنایی را دو چشم آن میشناسد , خود را شایسته نمیداند و میفرماید:

هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

این درست به این معنی ست که هفت مرحله سلوک همواره و همیشه توامان میباشند .

شخص عارف هرگز نمیتواند بگوید مرحله ای را به پایان رسانیده , و همانند فردوسی پاکزاد توان بیان این جمله را ندارد که بگوید هفت خان را رستم گذر کرده و دیوان وجودش را به بند کشیده .

زیرا رستم فقط در داستانهاست و انسان واقعی برای رسیدن به این مراحل باید که از جان بگذرد :

کاش معشوق ز عاشق طلب جان میکرد تا که هر بی سر و پایی نشود یار کسی .

پس باید دانست که عشق راهیست برای تامین نیاز انسان , خواه معنوی و خواه مادی .

که همواره نسبت به ارتقاء درجات و مطالبات عاشق این نیازها تغییر میابد , لذا شخص عاشق اگر عاشق معشوق حقیقی باشد برای تامین نیازهای خود که همانا معرفت ربانی میباشد , مادام به معشوق عشق میورزد و تلاش میکند به معرفت خود بی افزاید . و لی اگر آن معشوق زمینی باشد و هیچ گونه تغییری در راستای تامین نیاز عاشق در خود صورت ندهد , وی را مترصد تعویض معشوق خواهد کرد .

منبع:http://erfan-eshgh.blogfa.com